انتخاب این نام برای کتاب دندهمعکوس، به علت شباهت زیاد این استعاره به رفتار انسان و اتومبیل در مواقع افت سرعت و توان حرکتی است.
اگر فقط یکبار هم رانندگی کرده باشید، قطعاً با عقب کشیدن دنده ماشین و افزایش مجدد توان موتور و گیربکس آشنا هستید. این حالت معمولاً زمانی روی میدهد که خودرو در مسیر خود با سختیای برخورد کند که سرعت و توان فعلی آن نتواند از پس آن برآید، مثل مواجه با سربالایی با شیب تند و یا برخورد با مانع و کاهش اجباری سرعت، ما انسانها نیز در مسیر زندگی گاهی با سختیهایی روبهرو شده و دچار سستی و ناتوانیهایی میشویم که هرچقدر هم سخت تلاش کنیم( پدال گاز را فشار دهیم) تأثیری در سرعت و پیشرفت نخواهد داشت، این لحظه زمانی است که باید از معکوس استفاده کرد و یک یا چند گام به عقب برگشت و مجدداً تلاش کرد.
معنای توان برای انسان، مهارتهای او است، توانستن یعنی مهارت داشتن.
وقتی در کاری با مشکل مواجه میشویم تنها یک دلیل واقعی است و آن نداشتن مهارت کافی برای عبور از موقعیت موجود.
متأسفانه درک این مسئله بهظاهر ساده، برای اکثر آدمها قابلشناسایی نیست. و معمولاً ایراد افت سرعت و درنهایت توقفهای مکرر خود را مسائل بسیار متنوع دیگری میدانند. مثلاینکه اتومبیل به سخن درآید و بگوید مقصر شیب جاده است و یا بدی آبوهوا و ……. .
مثال ویزیتور:
یقیناً افراد زیادی را میشناسید که ویزیتور شده و در ابتدای کار خود با یکشور و هیجان بینظیر به عالم و آدم محصولشان را معرفی و مداوم برای فروش تلاش میکردند و خیلی زود نهایتاً 6 ماه بعد خبری از آنهمه انرژی نبود ه و اگر هم بود معطوف به محصولی کاملاً متفاوت.
علت این فرایند در حرفه فروش این است که اولین فروشها از طریق فامیل و دوستان صورت میگیرد و طبیعتاً خیلی هم زود تمام میشوند. سؤال اینجاست که ویزیتور داستان ما باآنهمه انرژی چرا یکباره کند و متوقف میشود ؟
جواب یک جمله است. ” دندهمعکوس” یعنی باید به موقعیت قبل از فعالیت خود برگردد و مهارتی را که از ابتدا نیاموخته
، کسب کند و دوباره ادامه دهد.