عنوان”مرض دوم” استعارهای برای رنج مشکلات مالی بیماران و خانوادههای ایشان است.که همگی بارها شاهد آن بودهایم.
کژرویهای استفاده از بیمه درمان و عواقب عمومی آن
در این مقاله به برخی از سوء رفتارهایی اشاره گردیده است که بهشدت بر عملکرد سیستم پرداخت خسارت بیمههای درمانی اثر گذاشته و باعث بروز آسیبهای مالی و روانی،جبرانناپذیر در قشر کثیری از بیماران و خانوادههایشان شده است.
1.انتظاری نابجا
برای توضیح و سرنخ موضوع، بهتر است سراغ تاریخچه دستمزد برویم . موضوعی که آنقدر قدمت دارد که حتی بهسختی میتوان اولینِ آن را کشف کرد. اما چیزی که نمایان است، نحوه پرداخت دستمزد بوده که هماره دستخوش تغییرات و بهبود بوده است .
مثلاً اگر اولین نوع حقوق را تصور کنیم، احتمالاً دادن طعام به ازای خدمتی بوده که کارگر انجام میداده . چنانچه از کتیبههای داریوش مکشوف است در دوره هخامنش دستمزد کارگران ساده میزان30 لیتر جو در ماه بوده است. و اتفاقاً روندترمیم حقوق، که امروزه به آن مزایا میگویند نیز از همان ابتدا رواج داشته است . مثلاً ممکن بود به کارگرانی که کارهای خاصتری انجام میدادند، یک لیتر جو و نیم لیتر نوشیدنی هم تعلق گیرد.
اما موضوعی که قضیه را جالب میکند این است که این هدیه بهسرعت تبدیل بهحق شد و دریافتکننده هیچوقت، این مزایا را بهعنوان پاداش خود محسوب نکرده و همیشه پرداخت آن را بدیهی و جزئی از حق خود انگاشته و در صورت قطع و یا کاهش آن احساس ضرر دارد.
در مقابل کارفرما هم هیچگاه تسلیم نشده و در رتبهبندی دستمزد، اینگونه پرداختها را همچنان تفکیک و بهعنوان بخشی از الطاف خود شمرده است.
حتی اگر هیچوقت حقوقبگیر نبوده باشید، با دیدن فیش حقوقی یک کارمند و ستون سمت چپ آن متوجه عنوانهایی میشوید که حقوق را کاهش میدهند. پیشنهاد میکنم هرگز در مور د عناوین این ستون که “کسورات” نام دارد با یک کارمند شوخی نکنید. زیرا هرگونه بحثوجدلی که امکان داشته قبلاً در این خصوص صورت گرفته و تکتک این اقلام برای وی مشخص و پذیرفتهشدهاند . مانند :
- حق بیمه تأمین اجتماعی در مقابل نیاز به مزایای بازنشستگی
- اقساط وامی که معمولاً از قبل گرهای را گشوده است
- مالیات که البته هرچند در ایران با لعن و نفرین، ولی مقبول گردیده
- سایر کسورات مشخصه و مقبول دیگر و
- هزینه بیمهنامه درمان گروهی و انتظارات نابجایی که خالق رفتارهایی شدهاند که در این مقاله به آن میپردازیم.
با تبیین سیر تکاملی سیستم پرداخت حقوق و مزایا در مقدمه و به دنبال آن رشد توقعات حقوقبگیر ، علت بروز انتظار سودآوری از بیمه درمان گروهی تا حدی آشکار گردید.
این توقع کاملاً ناهمسو با چشمداشت سایر رشتههای بیمهای است، که فقط جبران غرامت ، آنهم در بروز حادثه را ، متبادر میسازند، و یکی از علتهای شکلگیری این تفکر، همان انتظارات ستون کسورات حقوق است. البته برخی از کارفرمایان کل مبلغ این هزینه را بدون کسر از حقوق کارمندان از طریق منابع مالی موسسه میپردازند اما بههرحال در کسری از ثانیه ، پس اعلام کرنا گونه سازمان، بلافاصله به دستمزد حقوقبگیر بدل شده و به طبع، دفاع از آن همچنان واجب و لازم است.
شاید مضحک به نظر آید، ولی بسیاری از این افراد حتی از اینکه چرا بیمار نشدند که بتوانند مانند همکارانشان از تعهدات و بازپرداخت شرکت بیمه استفاده کنند، بهشدت ناراحت بوده و احساس بدشانسی و شکست دارند.
آنچه بیان گردید یکی از اصلیترین دلایلی بود که یا خیلی از افراد را از خرید بیمه بازمیدارد و یا کسانی را که بهاجبار، در قالب گروه مجبور به پرداخت هزینه آن میباشند را به فکر سوءاستفاده از آن میاندازد.
2.رفتاری مذموم
طبق آمار تخمینی ( در ایران تاکنون از میزان دقیق تقلب در رشته بیمه درمان، گزارشی منتشر نگردیده است)، تقلب در رشته بیمه درمان حدوداً 30 درصد از کل خسارت اعلامی است و به گفته سندیکای بیمه گران ایران، مبلغی نزدیک 1500میلیارد ریال در سال را، در برمیگیرد. و این تقلبها بهوسیله بیمهشدگان، شرکتهای بیمهگذار(کارفرما)، مراکز درمانی و حتی نمایندگان و کارشناسان شرکتهای بیمه صورت گرفته و جالب آنکه تمام این افراد به شدت، به دلیل ضریب بالای خسارت و به دنبال آن افزایش نرخ حق بیمه و یا کاهش تعهدات بیمه گر، همیشه متضرر گردیدهاند و همچنان آمار تقلبات رو به افزایش است.
بدیهی است در صورت عدم بروز این خطاها، کیفیت خدمات قابلارائه به میزان چشمگیری افزایش خواهد یافت.
متأسفانه عدم وجود تفکر سیستمی در ایرانیها، مانند بسیاری از تمدنهای جهان سوم، همیشه معضلات اخلاقی زیادی را به بار آورده است.
بهاندازهای این واژه در ایران غریب است که بهتر است بهاختصار تعریفی از آن داشته باشم.
تعریفی ساده از تفکر سیستمی :
(( سیستم یعنی مجموعهای که هدفی مشترک را دنبال میکند و تفکر سیستمی یعنی به فکر مجموعه بودن و مداوم رفتاری برآیند دستیابی آن هدف داشتن))
در سطح ساده اگر بخواهیم مثالی برای این رفتار بزنیم، همان جملهی معروف “شهر ما، خانهی ما” است. واقعاً چه فرد بالغ با روان سالمی را میشود پیدا کرد که بتواند سر میز غذا و در حضور خانواده آشغالهای کیف خود را روی میز خالی کند و یا ته سیگارش را در پذیرایی پرت کند ؟
یقیناً پاسخ منفی است. و دلیل آن فقط رعایت بهداشت، آسایش و رفاه خانواده است. و اگر خانواده را سیستم در نظر بگیریم، ما مدام به فکر سلامت آن خواهیم بود و کاری خلاف بر آن را انجام نمیدهیم.
حال اگر کل اجتماع،کشور و یا فراتر از آن، تمام جهان را بهعنوان یک سیستم و خود را بخشی از آن بپنداریم اهمیت به آن، چه رفتاری را مطالبه میکند؟
دردناک است نه ؟ این تأویل باعث شد بیشتر به کردار خود اهتمام ورزیده و افسوس این سوء رفتارها را تلختر از قبل مزه کنیم.
یادم نیست اولین باری که توجیه مزخرف (( کسانی میلیاردی میدزدند را ول کردی، چسبیدی به …….. )) را کی شنیدم. ولی لعنت به کسی که این را باب کرد. البته سرعت رواج این دلیلتراشی، خود نشان از عمق و گستردگی معضل فردگرایی است و دامنهی پیدایش این جملات بسیار فراتر از اینهاست.
هیچگاه اندیشیدهاید که اصلاً آنهایی میلیاردی دزدیدند ، کی بودند و از کجا شروع کردند؟ و یا از آن مهمتر ما اگر امکانات و دسترسیهای آنها را داشتیم چه میکردیم ؟
عنوان دیگری که افراد از آن برای توجیه دزدی خود استفاده میکنند. استفاده از کلمه “حق مونه” است. و طوری هم قاطع از آن حرف میزنند که گویی واقعاً حقی داشتهاند و با اسم بردن از املاک و سرمایههای شرکت نگونبخت، تائیدی جمعی را مشابه مهر، بر صحت کردار خود میکوبند.
من قصد ندارم از خدمات شرکتهای بیمه تعریف کنم، زیرا خدماتی که در یک چهارچوب، برای همه حکم شده و با حصاری مشابه سپر شرکتهای خودروسازی مانع از رخنمایی رقبای خارجی گردیده است، هیچگاه نمیتواند همه نیازهای انگاشته را مستجاب سازد.
جدای از اینکه مسئله ضعف شرکتهای بیمه، میتواند تأثیر زیادی در کاهش استقبال مردم از خرید بیمهنامه بگذارد. اما هیچیک از اینها نباید دلیلی تازه، برای رفتارهای ناپسندی باشد که این روزها مثل ویروس به جان فرهنگ ما افتاده است.
3.دردی بر درد
زمانی را تصور کنید که به خانوادهای خبر بیماری سخت یکی از عزیزانشان را میدهند، جدای از تألمی که بیمار متحمل شده و اندوهی که تماشای زجر او بر اطرافیان دارد، یک رنج دیگر بنام”هزینه درمان” تنها روزنه شادی و مقاومت را بهشدت تنگ میکند.
به عقیده من درد و مرضی را که انسان به آن مبتلا میگردد،با هر عنوان و علتی که محققان پزشکی به آن نسبت دهند، بازهم گونهای از طبیعت ما است و بالاخره روزی هر یک از ما به دلیلی برای تحمل روزهای سخت و یا حتی وداع، نیاز خواهیم داشت.
اما مرض دوم چه ؟ تا کی میتوانیم پشت پرده دلایل مسخره خود بمانیم و همچنان به سودجویی خود بها دهیم؟ چرا نباید از همینالان و هرچند جزئی برای پیشگیری مرض دوم سهم داشته باشیم؟
آنچه باعث شد در باب این موضوع، دستم به قلم برده شود، نظاره ملالت روزانه صدها خانواده، در تجربه شغلیام بود. امیدوارم همیشه تندرست باشید و اگر از طبع روزگار، به بیماری دچار گردید، هیچ مانعی نتواند روزنه امید و صبوری شمارا مسدود نماید.
با سلام
سپاس از مقاله خوب شما
به امید روزی که این واقعیات جامعه رو ببینیم
هرچند همه همچنان تو دنده عقبیم